روزهای ما

زین پس به جای فعل غریب و نامانوس "میکشیم" بگویید "کشت میکنیم" !

توضیح نوشت: با عرض پوزش از خشانتی که توی فعل موج میزنه! آخه عرض کنم خدمتتون که ... خب سوسک رو باید هر جاهست بکشیم خووووووووووووو! چیکار کنیم که خشانت یاد پسرک دادیم ... :(


پ.ن ب.ر: گاهی اوقات کاملا ناخواسته دل کسی رو میشکنی، ترک عمیقی هم برمیداره ... ولی ناخواسته بوده باور کن :(


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۷/۲۳ساعت 22  توسط مریم  | 

این پاراگراف رو از وبلاگ گل باغ بهشت برداشتم:

کتاب " تربیت مهدوی یا منتظر پرور " رو تازه خوندم، تو یکی از بخشهاش نوشته بودکه : " در زمان امامت حضرت علی(ع) شیعیان موقع هر کاری میگفتند "یا علی " که همه بدانند مولا و مقتدایشان حضرت است و پس از آن هم این سنت سینه به سینه به ما رسیده و حالا وقت اون شده که در کنار "یا علی"  ذکر "یا مهدی" رو هم  با روزمره بچه هامون گره بزنیم و ازحدود دو سالگی اونها رو با نام زیبای امام زمانشون آشنا کنیم."

+ نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۷/۱۸ساعت 13  توسط مریم  | 

اين پستم درباره يه مايع بدمزه و سياهرنگه كه ميگن خيلي براي بچه هاي زير دو سال حياتيه! بله! قطره آهن!

دندونهاي محمد بالاخره سياه شد ...
حالا ميخوام دو نكته رو براي دو دسته مادرها بگم!

۱. براي مادرانيكه هنوز دندون بچه هاشون سياه نشده:
هرگز، هرگز
بعد از خوردن انار بهش قطره آهن نديد كه سياه ميكنه!
من بعد از قطره به محمد آب ميدادم، درسته قطره آهن بي تاثير نبود روي دندوناش ولي بازم خيلي خوب بود ولي اين اناره كارو خراب كرد! يه متخصص اطفال بهم گفت بعد از دو سه ماه رنگش كمرنگ ميشه! اميدوارم!
يه چيز جالب! يكي ميگفت قديميا ميگفتن بعد از اينكه انار خورديد به آهن دست نزنيد كه دستتون سياه ميشه!!!

۲. براي مادرانيكه دندون بچه هاشون سياه شده:
يه شب ۱ ساعت خوابم نبرد و ناراحت بودم كه دندوناي محمد سياه شده و سعي كردم با اين فكرها دل خودمو آروم كنم:
دندون شيريه مي افته مهم نيست.
تو برات مهمه، محمد نوجوون نيست كه هر روز بره تو آينه نگاه كنه و ناراحت بشه دندوناش سياه شدن و اعتماد به نفسش كم بشه!

+ نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۷/۱۷ساعت 13  توسط مریم  | 

یکی از سختی های مادر بودن اینه که:
افسرده ای با ید مادر خوبی باشی، ناراحتی باید مادر خوبی باشی، مریضی باید مادر خوبی باشی، خوابت میاد باید مادر خوبی باشی، حوصله نداری باید مادر خوبی باشی و ...

گاهی دلم مادر بد بودن میخواهد.

+ نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۷/۱۴ساعت 21  توسط مریم  | 

گاهی فکر میکنم یعنی شیرین تر از پسر یک سال و 9 ماهه هم هست؟ یعنی بعد از این هم اینقدر شیرین است؟

خداراشکر میکنم برای لذت بردن از تمام لحظات با هم بودنمان مثل این پست که نمیدانستم چه روزهای شیرینتری در ییش دارم. شاید امروز هم مثل ۵ ماهگی ات نمیدانم چه روزهای خوبی در انتظارمان است.

پ.ن:

۱. هاجر عزیزم سالگرد مادر شدنت مبارک.
انشالله سالگردهایی را در پیش داشته باشی که از صفر شروع شوند!!!!

۲. همونیکه مثل خواهر نداشتم دوستت دارم!!! میخوام بهت پیشنهاد بدم یه نویسنده  جدید ایجاد کنیم و تو اینجا شریکی با هم بنویسییییییییییییم!

+ نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۷/۱۱ساعت 8  توسط مریم  | 

كاشكي اين اخلاق ....... رو كه زحمت بچه داريم رو نبايد گردن هيچ كس حتي مامانم بندازم رو نداشتم، اونموقع فكر كنم روحيه ام بهتر بود ...

بعد نوشت: به نظر من اوناییکه خواهر دارن اوضاعشون خیلی بهتره من اگه خواهر داشتم محمد رو هر روز میذاشتم پیشش!!!

به جای ایمیل نوشت: نگین! جی میل فعلا از کار افتاده جواب ایمیلمو اینجا خصوصی برام بذار!! میدونیکه جواب ایمیلم خیلی حیاتیه!!!!!!!

+ نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۷/۰۷ساعت 16  توسط مریم  | 


پارسال که میخواستم برم نمایشگاه کتاب اینقدر خوشحال بودم که نگو! نه لزوما به خاطر رفتن به نمایشگاه، برای اینکه میخواستم تنها برم. اینقدر هیجان داشتم که صبح بعد از نماز خواب نرفتم!!!

سوار اتوبوس شدم، شیشه رو هم دادم عقب که هوا رو ببلعم (هوای جاییکه ما بودیم بلعیدن داشتاااااا هوای آلوده ی تهران نبود!!) و باد بخوره توی صورتم، حیف که مسیرش تا مترو کوتاه بود! بعدشم سوار مترو شدم که بعد از چند وقت واقعا بهم چسبید. اینقدر روزم خوب و رویایی شروع شده بود که به ذهنم اومد یادم باشه یه پست بنویسم "یک روز خوب" ...

امان از کفش بد! یک کفش بد این پتانسیل رو داره که یک روز خوب رو به یک روز عذاب آور تبدیل کنه!!
و اینچنین شد که پس از دیدن چند غرفه دلم میخواست بقیه نمایشگاه رو پای برهنه بگردم !!!
 
حالا! غرض از نوشتن این مطلب این بود که بگم؛ به قاصدک پیشنهاد دادم فردا با هم باشیم تا "یک روز خوب" رو بسازیم. امیدوارم با یک دلیل الکی مثل اون دفعه ابر بالا سرم خراب نشه!!
 
 
 
 
پ.ن: هی قاصدک!! یکی از دلایل نوشتن این پست این بود که تو بخونی و دلت بسوزه و فردا صبح حتما کرمان باشی !

بیربط نوشت: از آنجاکه ما عاشق (!) مدرسه هستیم از مهر امسال همسایه دبستان پسرانه ای شده ایم! صدای زنگ هایش مارا میبرد به روزهای مدرسه ...
+ نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۷/۰۵ساعت 7  توسط مریم  | 

بسم الله الرحمن الرحيم

شرکت گوگل طی سخنان مدیرش مارتین جوزنبولت، اعلام کرد که انتشار فیلم توهین آمیز به ساحت مقدس رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) را در یوتیوپ متوقف نخواهد كرد زیرا این موضوع را آزادی اندیشه می نامد!

مسلمانان و ديگر پيروان اديان الهي به هيچ وجه اهانت به پيامبرانشان را نخواهند پذيرفت.

بنابراين از تمام مسلمانان و آزادگان جهان دعوت مي كنيم در اقدامي جهاني، با شركت در تحريم استفاده از جستجوگر گوگل و سايت يوتيوب در روزهاي 24 و 25 سپتامبر 2012 (سوم و چهارم مهرماه) اعتراض 1.500.000.000 (يك و نيم ميليارد) مسلمان در اهانت به پيامبر بزرگوارشان و نيز حركت شوم اهانت به اديان الهي را اعلام نمايند.

 اين اقدام بصورت همزمان در تمام كشورهاي اسلامي انجام خواهد شد.

انتظار می رود سهم شرکت گوگل سقوط قابل ملاحظه داشته و خساراتش به ۲۱۰ میلیون دلار برسد.

لطفا شما هم اطلاع رساني كنيد

 

بعد نوشت: خدا کمکم کنه یادم بمونه فردا و پسفردا نرم توی گوگل! من میخوام آب بخورم میرم تو گوگل سرچ میکنم بعد آب میخورم!
راستی من شک داشتم جهانی باشه ولی سرچ کردم دیدم مثل اینکه درسته.

و اینکه ...
اللهم عجل لولیک الفرج

+ نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۷/۰۱ساعت 19  توسط مریم  | 

مردم کابوس میبینن ما هم کابوس میبینیم!
من هنوزه هنوزه کابوسم اینه که سرجلسه امتحانم و هیچی نخوندم!! نمیدونم این چه کابوسیه حداقل ماهی یه بار مهمونه خواب های طلاییه منه !!

خدا بر من منت گذاشت و چند سالیه این نعمت را به من داده که اول مهر میتونم تخت بخوابم! جدا از خوابیدن بسی مشعوفم که از سال ۸۲ افتخار شاگرد مدرسه ای بودن را نداشته ام!

صبحی بعد از نماز رفتم تو سالن خوابیدم که آقای همسر بیدار شد، منم بیدار شم و حداقل روز اول مهر با هم صبحانه بخوریم، خلاصه با هزار مکافات بیدار شدیم و آقای همسر را بدرقه کرده که بیست و دومین اول مهرش را هم برود سرکلاس! (و این نهضت ادامه خواهد داشت!!) برآنیم که تلاش کنیم روزهای دیگر هم بدرقه کننده همسر باشیم!!

بنده این نظریه "صبح زود بیدار شید عادت میکنید" را به شدت رد میکنم ما ۱۲ سال صبح زود بیدار شدیم عادت نکردیم. من موندم محمد بخواد بره مدرسه چه کنم؟؟؟ بهتره صبحانه اش رو شب قبل بچینم یه سرویس هم براش بگیرم و ...
خب چیکار کنم خفتو (شما بخوانید خواب آلود) هستم .

خداوندا!
به ما خفتوها توان سحرخیزی را عطا فرما!
با تشکر فراوان

+ نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۷/۰۱ساعت 8  توسط مریم  |