هدف؟!

آخرش نفهمیدم برا کی بچه بزرگ میکنم؟!!!

خدا؟!
خودم؟!
عروسمان؟!!!!!!

بعد نوشت: چرا عده ی قلیلی متوجه طنز موجود در این پست شدن؟!!
حداقل هدفم برای خداست حالا تا چه حد محقق بشه نمیدونم!

+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۳/۱۸ساعت 11 توسط مریم |

یا حنان
آنگاه که سر تعظیم در مقابل خدای یگانه فرود آورده بودم اولین نشانه ی آشکارت را حس کردم.
و از آن زمان 4 ماه به انتظار نشستم تا آن هنگام که موذن اذان ظهر را ندا میداد و من تو را در آغوش گرفتم ...

15 دی 89 بهاریترین روز زمستان بود که تجربه کردم.
خدایا سپاس برای محمد آسمانی که نصیبم کردی.

صفحه نخست
پروفایل مدیر وبلاگ
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین مطالب وبلاگ

نویسندگان

مریم
نگین

پیوندها

تربیت مذهبی کودکان
بی بی سنتر
باران در قاب تصویر
باران
روزهای مادرانه
مادرانه های ام علی
مامان میثم
پسرم، هديه خدا
ما و جوجه هايمان
مادرانه هاي من (حورا)
مادري هاي من، بچگي هاي تو
آسمانه
ستاره سهیل مامان و بابا
نفس ما *** دخمل ما
زهرا، فرشته آسمانی
آقای کوچک
مریمناز
تنها جاي امن را به من بگو
مامان نقطه
شكوفه ي گيلاسمون
كوچولوي ما
آراد كوچولوي من
زندگي من و بابا بهاركوچولو
بريم بازي
مامان مريمي
دنياي كودكي
ستايش من
يادداشت هاي يك مادر
ما به هم وصليم
من و ام اس
بهترین هدیه زندگیمون
زهرای من
اتفاق های روزانه
مامان محمدین
محمد طاها: گل بهشتی
زندگی و دیگر هیچ
خاطرات زهرا نانازي
مامان دوقلوها
آروین ...
گلهای من
خاطرات چادر مشکی
نقش فرزندان در تربیت پدر و مادر
روزهای ما سه تا
دل گیجه
آترین کوچولو
انتظار شیرین
ماه کوچک من
آوا نازگل مامان و بابا
طهورا
سه نفرونصفي
تجربه هاي يك مامان
صداي چيپس خوردن آدم پشت سري
مامان هاي دي 89 (ني ني سايت)
ميم مثل مادر
گل شب بو
فرشته های من
مادرانه ها
ما سه نفر
شاید یه روزی یه فرشته (مادران منتظر)
بهترین هدیه زندگیمون
غنچه ی زمستون من
مثل هواي بهار
نيكا كوچولو
يك فنجان كتاب گرم
حادثه مترقبه
روزهایی برای بزرگ شدن
گل باغ بهشت
ورود يك فرشته
خاطرات ما و گلهامون
به همين سادگي
ابوالفضل كوچولوي ما!
میوه ی دل
طفل معصوم
هديه خدا
براي پسرم
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
ماجراهای مریمی
حرف های مادرانه
دختر آسمونی
ما هميشه با تو بوده ايم ... اين روزها بيشتر
مشکات

RSS

روزهای ما

سایت های مفید

نوشته های پیشین

آرشیو موضوعی

نویسندگان

پیوندها